نقد کتاب دکتر صف شکن توسط آوا


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : جمعه 3 خرداد 1392
بازدید : 1334
نویسنده : آوا فتوحی

نقدی بر مجموعه رباعیات شکوفه های خوش پوش اثر ایرج صف شکن چاپ دوم توسط آوا رضایی
مجموعه رباعیات دفتر شکوفه های خوش پوش ایرج صف شکن
که شامل 154 رباعی است و بسیار خاص می باشد.زیرا شاعری آن را سروده که خودشاعر یست با پس زمینه شع نو ،مدرنیسم و سراینده شعر سپید.بنابراین در رباعی مدرن (از لحاظ تعابیر جدید و مضمون نواز منظری دیگر نگریسته)که حاوی مضامین فلسفی،عشقی و هنری است کاملا موفق بوده (با توجه به هنری که برخاسته از دانش و علاقه ایشان به موسیقی و ساز و آوازو خط و نقاشی است.) لذا صف شکن با دید و درک فوق العاده بالا به جهان هستی نگریسته و گاهاعالم وجود را زیر سوال برده و با مضامین فلسفی مخاطب را همراه شعر و شعور خود به کنه کائنات و باورها درگیر می کند
ص (83)
گفتم که منم ،شکل سوال آمده ام
بی پیرهن و بدون بال آمده ام
برگشت و مرا چنین نشان داد به خود
در شکل خودم شکل محال آمده ام
ویا ص(94)
گفتند نگاه کن نظر باز شده
در پیری خود معرکه پرداز شده
این بال که می سوخت به آن بال بگفت
پرواز بدون بال آغاز شده
امروزه شاعران سعی بر سرایش با مفاهیم انتزاعی نیز دارند، ایهام آفرینی می کنند وبا سبک و زبان خاص مخاطب را بدنبال افکار خود می کشانند و اذهان خوانندگان را با دریافت های متعدد باز سازی می کنند ناگفته نماند که در شعر کلاسیک هم همینطور.
مثلا مخاطبین اشعار حافظ از هر قشر و گروهی که باشند بصور گوناگون مضامین و مفاهیم را دریافت می کنند لذا شعری موفق است که در ذهن مخاطبان تفسیر ،تصویر و مضمون های بی اندازه و متفاوت را ایجاد کند .در اشعار حافظ شاعر قرن هشتمدر چند شعر انتزاع هم دیده می شود.مثلا
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
نقشی به یادروی(خط)تو بر آب میزدم
ویا
یک دست جام باده و یک دست زلف یار
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست

مینید چه تصویر و یا تصاویر زیبایی می توان دریافت کرد. گاهی اوقات خواننده چندد بار شعری میخواند و دریافت ها متعددی میگیرد.بطور کلی هنرمندان در هر زمینه ای که فعالیت می کنند،می خواهند به مخاطبان خود لذت ببخشند.نقاش ،خطاط ،مجسمه ساز ،آهنگسازو غیره در هنرشان با نقش آفرینی و خلاقیت و تاثیر گذاری اثاری جاودان می آفرینند.
ص (121)
گویند جرا سرخ و سپیدی و بنفش
بی پرده بی رنگ چرا این همه نقش
بومیم مهیا و کماندار عجب
بر بوم قلم می زند و اینهمه نقش
صف شکن از تهمتن و رخش از خودسوزی ققنوس تا ماهی سیاه کوچولوی صمد و سه قطره خون صادق یاد میکند. از جمله ویژگیهای رباعیات صف شکن حفظ ارتباط موضوعی و معنایی است که در اغلب رباعیات ایشان دیده میشودهمچنین استفاده از صنایع ادبی از جمله ایهام ،تشبیه ، پارادوکس و.. می باشد.
در رباعی ص(79)
در پرده یکی نقش هویدا شده بود
یک غنچه درون آینه وا شده بود
در زیر نگاه تیز شبنم دیدم
یک ماه کنار پرده پیدا شده بود
می بینیم که یک در میان کلمه در و یک تکرا شده.البته هیچ مشکلی نیست اما برای جلوگیری از تکرارو زیبایی هر چه بیشتر معنا و موسیقی می بایست چنین باشد:
تا عنچه درون آینه وا شده بود
در پرده یکی نقش هویدا شده بود
در زیر نگاه تیز شبنم دیدم
یک ماه کنار پرده پیدا شده بود
دررباعی ص(117)
دیدم که تورا حلقه تدبیر به دست
یک کوچه همی دف و یکی عاشق مست
چون دانه به دانه در تو تسبیح شدم
خندیدی و گفتی که همین است که هست
ویا
یک دست گل و دست دگر عاشق مست
می گفت ببین جهان همین است که هست
چون پیچ به پیچ دامنش در پیچید
یک کوزه به شانه بود و یک کوزه به دست
که ضمن تداعی رباعیات خیام صف شکن با نگرشی نوین مخاطب را کن فیکون می کند. حلقه و دف و گردی آنها و حرکات سر عاشق مست که باز مدور است گردی دانه و تسبیح و کوزه و دور تسلسل جهان هستی و نظم در آفرینش و چرخش ایام و گذشت زمان و حیات و مرگ . بسیاری از رباعیات صف شکن اینگونه است. اگرچه از تعابیر قدیمی هم در رباعیات همچنان استفاده کرده مانند کنگره ایوان ، دامن پر ستاره،نقاش ازل،فرق شکسته،سرای عالم،و.....
اندیشه قفلی و کلیدی که پرید
پیچید به خود کلید و آن قفل ندید
ببینید که چه ایهامی دارد اندیشه قفل و چه بجا پیچیدگیهای انسان را مطرح میکندکه شاملو هم : انسان دنیایی است
در رباعی زیرو تعدادی رباعی دیگر گذر عمر و گذشت زمان را می بینیم
ص(118)
من بی تو توان از تو گفتن دارم
هر واژه که گویند نگو من دارم
هر برگ که از شاخه جدا گشت بگفت
از بهر چه من شتاب رفتن دارم

و سخن نیکوتر اینکه همانطوری که قبلاگفته شدصدای موسیقی را از درون رباعیات صف شکن می شنویم
ص(123)
ما زخمه به تار دل فراوان زده ایم
هر ساز که می گفت بزن آن زدهایم
ویاص(90)
وانگه زگلوی شعر بر خواهم خاست
شیپور به دست و نعره زن بر سر رود
به راستی جای تقدیر دارد
ویاص(124)
دیدی که سرود خوان سرودند به شب
هر بغض گلو گرفته ، آواز شود
ویا
ص(141)
می گفت صدا،صدا،صدا می آید
این چهچهه از گلوی ما می آید
یک لحظه شنیدیم که مرغ دم بخت
می گفت ری را، ری را، ری را می آید
با آرزوی توفیق هر چه بیشتر صف شکن






:: موضوعات مرتبط: نقدها , ,
:: برچسب‌ها: نقد , ایرج صف شکن , رباعی , ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com